زندگی نامه شیخ احمد جام شیخ احمد جام نامقی (440ـ 536) ملقّب بـه ژنـده پیـل، در روسـتای نـامق از توابـع ترشیز(کاشمر کنونی )در خراسان به دنیا آمد. او را از فرزندان جریر بـن عبـدااهلل بَجَلـی، صحابی پیامبر(ص )دانسته اند، از این روی، شـیخ را احمـد عربـی و احمـد بجلـی نیـز نامیده اند. وی مردی “بلندباال و نیکوقامت و به غایت دلیر بود و آثار شجاعت و سخاوت بر وی ظاهر” روضۀ الریاحین، ص 27(و ظاهراً لقب »ژنده پیل «برای او به همین مناسبت بوده است.

 از دوران کودکی و نوجوانی او اطّالعی در دست نیست، فقط می دانـیم کـه او در بیست و دو سالگی به دنبال بارقه ای الهی و اشاره ای غیبی، از می خوارگی و عشرت طلبی توبـه کـرد وبه قصد عبادت و ریاضت 18سال در کوه های »نامق« و »بزد«عزلت گزید و خلوتش رابا مطالعه و تحقیق در اخبار و احوال و مقامـات مشـایخ پیشـین آراسـت. سـپس در چهلسالگی به قصد تعلیم و هدایت خلق و ترویج شریعت و طریقت به میان مردم بازگشـت و در »م عدآباد« جام، خانقاهی بنا کرد و به تربیت مریدان و تألیف کتاب پرداخت. وی در مدّ تی کوتاه آوازه ای بلند یافت و مورد احترام و ارادت گروه بسیاری از مـردم و بزرگـان قرار گرفت؛ به طوری که »سلطان سنجر« که اوصاف شیخ را شنیده بود برای دیدار او بـه معدآباد آمد و از ارادتمندان وی شد.

 احمد جام در 96سالگی، پس از بازگشت از سفر حج، در خانقاه خود دیده از جهان فرو بست و او را به فاصلۀ کمی از خانقاهش به خاک سپردند که بعدها خاک جای شیخ، به تربت جام مشهور و با همین شهرت در کتب تذکره و تاریخ ثبت شد.

 

 برخی محققان به شخصیت و اندیشه های وی پرداختند و او را پیری آزاده عارفی صفا سیرت و هدایتگر معرفی می کنند.

 او اولین کتاب خود را در سن 73 سالگی نوشت ،این به بدان معناست که :

دقایقی ز زمانه هنوز در پیش است       که از سراسر بگذشته قیمتش بیش است

سنایی در بیتی به مناسبت آشتی شیخ جام با امام محمد بن منصور سرخسـی از احمد جام با لقب »پیری آزاده« یاد می کند و می گوید:

در چنین حالی چنین آزادمردی کـرد او من ندیدم در جهان پیری از او آزاده تـر (دیوان سنایی، ص226) قاسم انوار)757ـ 837)

در تأیید شیخ جام و در تمجید کتـاب روضـه المـذنبین او می گوید :

 روضـــه المـــذنبین احمـــد جـــام آن نهنــــگ محــــیط بحرآشــــام آســمانی اســت پــر مــه و پــروین بوسـتانی اسـت پـر گـل و نسـرین رحمــت ایــزدی بــه جــانش بــاد لعنــت حــق بــه دشــمنانش بــاد هــر کــه او دشــمن خــدا باشــد دشـــمن جملـــه اولیـــا باشـــد (کلیات اشعار انوار، ص 351و 352)

عبدالرّحمن جامی، در دو بیتی که دربار ە وجه تسمیۀ تخلّـص خـویش گفتـه، بـه نوعی ارادت خود را به شیخ جام نشان داده است:

 مولـــدم جـــام و رشـــحه قلمـــم جرعه جـام شـیخ االسـالمی اسـت الجــــرم در جریــــده اشــــعار به دو معنـی تخلّصـم جـامی اسـت (تاریخ ادبیات در ایران،348 4 /)

به عقیده شیخ جام، دو عامل اساسی حتی گناهکاران و فاجران را از نومیدی و هـراس باز می دارد:”یکی اطمینان و دل بستن به گنجینه و خزینه رحمت الهی است که این دریای رحمت و فضل و جود و کرم هیچ کرانه و منتهایی ندارد؛ اگرچه گناه به عدد ریگ بیابـان و برگ درختان و قطره باران و موی چهارپایان باشد.

 دوم »اعتقاد درسـت« اسـت کـه در سایه آن حتّی اگر گناه از بنده سر بزند، یک نظر رحمت، آن همه را نیست می کند)همـان، ص43 )بنابراین در صورت درست بودن دین و اعتقاد و پاک بـودن توحیـد و معرفـت، اگر در دیگر چیزها خلل باشد، خدای تعالی عفو کند)بحارالحقیقه، ص24) احمد جام معتقد است که طاعت و عبـادت بـه کثـرت و نمـایش نیسـت، بلکـه بـه صفوت است و بی آالیشی.)مفتاح النجات، ص126 (کثرتی که بـا برکـت همـراه نباشـد، همه اش رنج و مشقّت است و بارش شقاوت؛ چون عبادات ابلـیس. طاعـات و عبـادات کثیر،حتی اگر نماز و روزه هم باشد، شوم اسـت و آدمـی را از خداونـد دور مـی کنـد و بالعکس سبکباری و برکت حتی اگر بی قدر و منزلت باشد، مبارک و خجسته است؛ زیرا آدمی را به درگاه خداوند رهنمون میشود.(سراج السائرین، ص 98و 101)

دانستن یـک امر دین و به آن عمل کردن و در آن اخالص نگاه داشتن و از سوی دیگـر از بـدگفت و غیبت مسلمانان دست بداشتن و به درویـش محتـاج ازبهـر خداونـد کمـک کـردن، ازبسیاری نوافل و همه عمـر »فضـایالت« بـه جـای آوردن، بهتـر و بافضـیلت تـر اسـت.)بحارالحقیقۀ، ص15) شرط دیگر طاعت و عبادت آن است کـه »تـرس و خـوف« نباشـد، زیـرا در طریـق پرستش، ترس آفت مَهین و بزرگترین عیب به شمار می رود و سبب می شـود کـه عابـد همیشه از معبود گریزان و هراسان باشد، و هر کار که مـی کنـد از بـیم او کنـد؛ بنـابراین “طاعت چنان باید که بر دیدار معطی کنی نه از بیم آن که نباید که مرا بگیرد و در زنـدان باز دارد. “(روضه المذنبین، ص 41)

شیخ جام در سایه این نگرش روشنفکرانه معتقد است که اصل دوستی و بندگی اشتیاق دیدار و وصال خداونـد اسـت؛ زیـرا “راجـی” همیشـه آرزومند و جوینده است، و “خائف”پیوسته گریزان و رمنده.(همان جا)

شاید دانستن این نکته جالب باشد که شیخ جام در سلوک عرفانی خویش بـرخالف تصوّر رایج، نه تنها متعصّب و تنگ نظر نبوده است، بلکه آن طور که از آثار او برمـی آیـد، عارفی روشنفکر و تا حدّی اهل تساهل و تسامح بوده است؛ بـه گونـه ای کـه برخـی ازاندیشه ها و سخنان وی در این باره، تساهل و نـوع دوسـتی بزرگـانی چـون ابوالحسـن خرقانی، ابوسعید ابوالخیر و حلّاج را به یاد می آورد؛ برای نمونه، می توان به این جمله او استناد کرد:» در همه کلیساها و کنشت ها و بتخانه ها او را می طلبنـد .او را چـه از بتخانـه جویی و چه از خرابات و چه از کلیسا و چه از کنشت و چه از مسـجد و چـه از کعبـه !کعبه پ ر بت نهاده بود، او را چه زیان داشت؟و چون از بت خالی کردند او را چـه سـودداشت«؟(بحارالحقیقه،ص203و 204) از آن جا که شیخ جام اساس و لبّ همه کارها را »تعظیم برای فرمان خدا و شفقت به خلق می داند« (انس التائبین، ص230) بنابراین در سـلوک عرفـانی خـویش بارهـا »شفقت ورزیدن به خلق خدا« را سرلوحه اخالق خـویش قـرار داده اسـت .از جملـه وقتـی می گوید:» در راه خدای تعالی این همه جنگ و جدل نیست و زَرق و افتعـال و خیانـت نیست.راه خدای تعالی و راه اولیای خدای همه خوشخویی و خرّمی و شفقت و حرمت و مهربانی است.(سراج السائرین، ص 66)

خلق عالم آفرید ایـزد ز بهـر دوسـتی یا بر این گفتاربرگویی که فرمان نیست؟هست ! (احمد جام حدیقه الحقیقه، ص 190)


  • برگرفته از مقاله احمد جام، از افسانه تا حقیقت «اثر امیر حسین مدنی برداشت شده»
  •  سمیرا
اشتراک گذاری

ریحانه پوربدخشان

نویسنده

دیدگاه کاربران

    نظری ثبت نشده است . اولین نظر را ثبت کنید

ثبت دیدگاه

در حال پاسخ به @ هستید لغو

وبلاگ مشابه

image
بلاگ

بلاگ

16 اسفند 1402